عشق من

 

عشق من گوش کن يادته که گفتم دوستت دارم و پرسيدی چقدر ؟ جوابم يادته ؟

 

گفتم نمی دونم و فقط می دونم خيلی زياد ... ولی حالا می دونم چقدر :

عشق من دوستت دارم ؛ تا حدی که حاضرم با تو تا اوج قله های بلند و سخت زندگی بدون توقف برم و خستگی راه را تا وقتی با منی حس نخواهم کرد .

عشق من دوستت دارم ؛ به همان اندازه که ستاره ها و ماه آسمون را دوست دارن و به بودنش نيازمندند ؛ به بودنت نيازمندم .

عشق من دوستت دارم ؛ تاحدی که لرزش انگشتانم به من قدرت نوشتن و لبانم قدرت بيان اين حس را نمی دهند .

عشق من دوستت دارم ؛ به همان اندازه که سوختن چوب در آتش دردناک است ؛ دوری از تو برايم سخت و زجرآور است .

عشق من دوستت دارم ؛ تاحدی که می خواهم آنقدر بگريم و فرياد بزنم تا ثانيه های ساعت دلشون برام بسوزه و با سرعت بيشتری روی صفحه روزگار حرکت کنند ؛ تا روز ديدار من و تو زودتر از راه برسه تا آغوش گرمت را حس کنم ؛ آغوشی که مدتهاست برايم باز مونده و انتظارم را می کشد .

عشق من دوستت دارم ؛ به همون اندازه ای که آب از خشک شدن می ترسه ؛ من از اينکه روزی از من دلگير بشی و ترکم کنی می ترسم .

عشق من دوستت دارم ؛ تا حدی که با نفسهام به درونم رخنه کردی و تمام سلولهای بدنم با عطر قدمهات جون تازه گرفته اند

عشق من دوستت دارم ؛ تا حدی که حد ندارد دوستت دارم . هنوز فکر می کنم که جواب سئوالت را کامل ندادم و بدون که جواب دادن به اين سئوال از تمام سئوالهايی که اکنون پاسخشون را پيدا کرده ام سختتر و طولانی تر است .

من با تو زنده ام همسفر من ... می پرستمت



:: برچسب‌ها: عشق من , خیلی زیاد , دوستت دارم , ,
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
نویسنده : فاطیما
تاریخ : 25 / 10 / 1390
دوستت دارمها


 

دوستت دارم ها .......
 
دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،
دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…
شروع می‌کنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟
بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!
سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند


:: برچسب‌ها: دوستت دارم , قصه عاشقانه , عاشق تر , سرخوش تر ,
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
:: ادامه مطلب
نویسنده : فاطیما
تاریخ : 27 / 7 / 1390

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد